جدول جو
جدول جو

معنی لوله کش - جستجوی لغت در جدول جو

لوله کش
کسی که پیشه اش نصب کردن لوله است
تصویری از لوله کش
تصویر لوله کش
فرهنگ فارسی عمید
لوله کش
(یَ / یِ)
آنکه لوله کشد. آنکه شغلش لوله کشی است، یعنی نصب لوله ها در مواضع خود کند
لغت نامه دهخدا
لوله کش
آنکه لوله ها را نصب کند
تصویری از لوله کش
تصویر لوله کش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاله وش
تصویر لاله وش
(دخترانه)
مانند لاله
فرهنگ نامهای ایرانی
نصب کردن لوله های فلزی در ساختمان ها یا در زیر زمین برای عبور آب، نفت یا گاز، شغل و عمل لوله کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولی وش
تصویر لولی وش
لولی مانند مانند لولی، زیبارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاله وش
تصویر لاله وش
لاله مانند مانند لاله، لاله فام
فرهنگ فارسی عمید
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 418 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و نخود. شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(طِ نَ)
کشنده و حمل کننده لعل:
خنده زنان از کمرش لعل ناب
بر کمر لعل کش آفتاب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نام رودخانه ای است که به بحر خزر ریزد و محل ّ صید ماهی باشد
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ کَ)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیردان چرداول شهرستان ایلام. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شِ تَ / تِ)
آن جماعت که سبد میوه بر سر دارند. (از فرهنگ رشیدی). حامل سله. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ)
حمل کننده غله از جایی به جایی. کشندۀ غله: میّار، غله کش از جایی به جایی. (منتهی الارب). شتران غله کش. ستور غله کش
لغت نامه دهخدا
(وُ قا)
در تداول عامه، آنکه بیگاری کند. آنکه با مزدی سخت اندک برای کسی خدمت کند. رجوع به تله کشی شود
لغت نامه دهخدا
(لو لَ / لِ)
به شکل لوله. استوانه ای، قسمی قفل، قسمی پیوند درختان
لغت نامه دهخدا
(لو لَ)
دهی از دهستان نشتااز شهرستان شهسوار، واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 1500گزی جنوب راه شوسۀ شهسوار به چالوس. دشت و معتدل. مرطوب و مالاریائی. دارای 150 تن سکنه. آب آن از ازارود. محصول آنجا برنج. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
چون لولی. لولی سان. که چون لولی بود:
دلم ربودۀ لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ وَ)
لاله سان. لاله مانند. شبه لاله. لاله گون. چون لاله
لغت نامه دهخدا
(رِ کِ)
کره کش. دهی از دهستان دیزمار باختری که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ فارسی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ رُ)
کسی که در سفر قریب و شکارگاه، همراه بگیرند و توشه را بر دوش او بار کنند. و کوله کش... که در سفرها اسباب بردارد.... (آنندراج). آنکه توشه و آذوقه حمل میکند. (ناظم الاطباء). توشه پرورد مثله و در این مبالغه است.... (آنندراج) :
زشهد قناعت طمع زهرچش
هدایت براه طلب توشه کش.
ظهوری (از آنندراج).
بی قراران تو در خاک ندارند آرام
در طلب توشه کش مور بوددانۀ ما.
سلیم (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(لَ/ لِ کَ / کِ)
مرکّب از: بیله + کش، چوب خرد سرپهن که بدان گل از بیل بسترند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَرْ، رَ تَ / تِ)
حجله ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ کَ)
مرکّب از: آلوده، ملوث + کش، بغل و تهیگاه، بی عفاف:
یکی آلوده کش باشد که شهری را بیالاید
هم از گاوان یکی باشد که گاوان را کند ریخن.
رودکی (از فرهنگ اسدی، نسخۀ خطی قدیم)
لغت نامه دهخدا
(لو لَ / لِ کَ / کِ)
لوله کشی برای آب شهر یا قصبه یا بنای خانه، برای عبور آب صافی با کنده لوله های سفالین یا فلزین کردن در زمین و در دیوارهای بناء
لغت نامه دهخدا
(تَ عَلْ لُ)
آنکه کوزه کشد. رجوع به کوزه کشیدن شود.
- امثال:
کوزه کش طهارت نمی کند. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوله یی
تصویر لوله یی
بشکل لوله استوانه یی، نوعی قفل بشکل استوانه، نوعی پیوند درختان
فرهنگ لغت هوشیار
نصب لوله های فلزی یا سیمانی و غیره در زیر خاک تاآب از منبع در داخل آنها جریان یابد و بخانه ها باغها و جز آنها رسد یانفت از مبدا آن بنقاط دیگری جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ لاله لاله فام لاله گون. یا لاله وشان، جمع لاله وش، رده ایست از خارپوستان که دارای بازوهای بزرگ حقیقی هستند و بدنشان از صفحات منظم آهکی پوشیده شده است. لاله وشان در دوران اول زمین شناسی بحد وفور میزیسته اند ولی گونه های امروزه این جانوران بسیار محدود است و غالبا در اعماق زیاد دریا میزیند و جنسی از این جانوران باسم لالء دریایی در سواحل دریاهای معتدل فراوان است. آنتدون که نمونه فراوان لاله و شان امروزی است در دوره لاروی بوسیله پایه ای بتخته سنگها می چسبد و در حالت بلوغ آزادانه در دریا شنا میکند. رنگ این حیوان قرمز نارنجی است. وجه تسمیه آن بمناسبت شباهت کاملش به گل لاله است لاله های دریایی کرینوئیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کش
تصویر غله کش
حمل کننده غله از جایی بجایی کشنده غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله شو
تصویر لوله شو
آنکه لوله ها را شوید، آلتی که بوسیله آن لوله را شویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل کش
تصویر لعل کش
لالکش حمل کننده لعل
فرهنگ لغت هوشیار
سرخ فام، لاله رنگ، لاله فام، لاله گون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
میله ای چوبی و دندانه دار جهت تنظیم فاصله ی دو سنگ آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی
دفعه ی اول، بار اول
فرهنگ گویش مازندرانی